جامعۀ ما با واقعیتی به نام “مدرسه” روبروست که در تمام شئون زندگی ما ریشه دوانده است؛ از سبک زندگی گرفته تا آیندۀ ما و مسائل مختلف پیرامونیمان. اما در اندیشۀ درست اسلامی، باید به فراتر از مدرسه فکر و به سوی آن حرکت کرد. این مقاله به بررسی ویژگیهای چارچوب فعلی مدارس، تعریف آنچه “فراتر از مدرسه” است، و چگونگی حرکت به سوی آن میپردازد.
چارچوب فعلی مدارس: آفات و مضرات
پرسش اساسی این است که “مدرسه چه ویژگیهایی دارد که ما باید به فراتر از آن بیندیشیم؟”. بررسیها نشان میدهد که مدارس موجود دارای اشکالات و آفات بنیادینی هستند که باید شناخته شوند تا انتظارات غیرمعقول از آنها از بین برود. این آسیبها ثمرۀ سالها مطالعه، نقد و تجربه در مدارس مختلف است. چهار ویژگی برجسته در چارچوب مدارس فعلی وجود دارد که عبارتند از:
جستجو در بیرون (توجه به بیرون، نه درون):
بزرگترین ایراد مدرسه این است که انسان را یک جستجوگر در “بیرون” قرار میدهد. یعنی به جای کاوش و جوشش از “درون” خود، فرد را به سمت جستجو در منابع بیرونی مانند کتابها و اینترنت سوق میدهد.
این رویکرد نشاندهندۀ عدم شناخت صحیح “وجود” و “ولایت” است که ریشه در شدت وجود دارد. همچنین، این نگرش مانع از درک صحیح “رشد” میشود. زیرا رشد یک مقولۀ خاص برای هر فرد است و توجه به بیرون به جای درون، ممکن است پیشرفت ظاهری ایجاد کند اما رشد واقعی خیر. چشمه، نماد جوشش از درون و غنای ذاتی است که در این ساختار نادیده گرفته میشود.
یکسانانگاری و یکسانسازی:
مدارس فعلی همه را یکسان میپندارند و بر مبنای “همه باید یک کتاب را بخوانند، یک درس را به یک روش بخوانند” بنا شدهاند، حتی با محدود کردن روشها. این یکسانسازی در معماری مدارس، رفتار معلمان، و لباس فرم دانشآموزان نیز نمود پیدا میکند. این رویکرد عدم توجه به “خلقت” و تفاوتهای بنیادین بین انسانها، مثلاً تفاوتهای دختر و پسر، را نشان میدهد.
هدف پنهان پشت یکسانسازی، استعمارپذیرتر کردن جوامع است. زمانی که همه شبیه به هم فکر میکنند و یک چیز را میخوانند، کنترل و استعمار آنها آسانتر میشود. تعلیم نوین یکی از ابزارهای جدی استعمار نرم است که پس از شکست استعمار سخت، برای کنترل انسانها به کار گرفته شد.
نتیجۀ این یکسانسازی، نابود شدن استعدادهای ذاتی افراد و قرار گرفتن انسانها در یک نزاع و رقابت بیپایان است. این رقابتها به شدت مخرب هستند و اضطراب و استرس فراوانی ایجاد میکنند، که اوج آن در کنکور دیده میشود، جایی که ارزش انسان به یک “عدد” (رتبه) تقلیل مییابد.
علمزدگی (حاشیهراندن علم و اهمیت مدرک):
در این ساختار، “علم” جایگاه واقعی خود را از دست میدهد و “مدرک” اهمیت بیشتری پیدا میکند. اهمیت مدرک نشاندهندۀ این است که علم از جامعه دور شده و صرفاً “کاغذ” و “اطلاعات” اهمیت یافتهاند.
این علمزدگی منجر به عدم تقدم “تزکیه” (خودسازی معنوی) بر “تعلیم” میشود، در حالی که تزکیه باید مقدم بر تعلیم باشد. آموزشهای ارائه شده در مدارس، “غیرتوحیدی” و در “میدانهای غیرواقعی و فانتزی” هستند که صرفاً اطلاعات را به ذهن وارد میکنند، بدون اینکه لذت واقعی از علمآموزی به همراه داشته باشند. این مانند پر کردن شکم بدون توجه به سلامت است که در نهایت منجر به بیماری و عدم توانایی در لذت بردن از غذا میشود. در نتیجه، ارزش انسانها با “نمره و مدرک” سنجیده میشود. حتی این مدرکگرایی تا جایی پیش میرود که برخی تصور میکنند ائمه و پیامبران نیز “مدرک” داشتهاند، که نشاندهندۀ عمق اشکال ذهنی است.
بیهویتی:
تمام اشکالات قبلی (جستجو در بیرون، یکسانسازی، علمزدگی) در نهایت به “بیهویتی” منجر میشوند. انسان هویت خود را نمیشناسد، زیرا علمی حقیقی در آنجا وجود نداشته و صرفاً علمزدگی بنا بوده است. بیهویتی به معضلات اجتماعی جدی مانند اعتیاد، طلاق، و خودکشی منجر میشود. فاصلۀ زیاد ساختار آموزشی با “زندگی واقعی” و عدم کارایی آموختهها در زندگی، نگاه منفینگرانه به جای نگاه اثباتی، و محدود بودن “میدانهای” فراهم شده برای رشد، همگی به بیهویتی دامن میزنند. وجود “اجبار” نیز از عوامل دیگر این مشکل است.
البته، آموزش و پرورش جمهوری اسلامی به دلیل تلاش برای عدالت آموزشی و اجتماعی و قوام خانواده، بسیاری از این آسیبها را در ایران به حداقل رسانده، اما در جوامع غربی، بیهویتی به یک مسئلۀ فراگیر تبدیل شده است.
فراتر از مدرسه چیست؟
سؤال دوم این است که “فراتر از مدرسه چیست؟”. فراتر از مدرسه همان “تربیت توحیدی” و در نگاه مطرحشده، “جریان مکتب اسلامی” است. مکتب اسلامی به دنبال کسب علم و اندیشه بر پایه اصول درست است. این رویکرد در کتاب “تعلیم و تربیت توحیدی و خانوادهمحور” خلاصه شده و پایههای آن شامل: قرآن محوری، تزکیه مقدم بر تعلیم، اختیار، خانواده محوری، علم نافع و میدان واقعی است.
چگونگی حرکت از مدرسه به فراتر از آن
پرسش سوم و مهم این است که “چگونه این فاصله را پر کنیم؟” یعنی چگونه از نقطۀ موجود (مدرسه فعلی) به نقطۀ مطلوب (تربیت توحیدی/مکتب اسلامی) برسیم؟. این طیّ طریق نیازمند تلاش و صبر است و شامل نکات عملی زیر است:
مدرسه را اصل قرار ندهید:
مدرسه نباید مرکز ثقل و اصل زندگی باشد. به جای آنکه زندگی و برنامهها را فدای مدرسه (مانند امتحانات یا تعطیلات) کنید، با انعطافپذیری به آن نگاه کنید و در صورت نیاز، برای فعالیتهای مهمتر مانند سفر یا زیارت، آن را رها کنید. این به معنای عدم جدی گرفتن آموزش نیست، بلکه عدم اصالت دادن به ساختار آسیبزای موجود است.
میدانهای گسترده برای فرزندان فراهم کنید:
فرزندان را صرفاً به مدرسه محدود نکنید. از فرصتهایی مانند تابستان برای ارائۀ میدانهای متنوع و واقعی زندگی استفاده کنید؛ برای مثال، آنها را برای مدت کوتاه در مشاغل مختلف، هنرها یا ورزشها قرار دهید تا با جنبههای مختلف زندگی آشنا شوند، نه صرفاً برای پر کردن اوقات فراغت.
به دنبال کشف استعدادهای فرزندان خود باشید:
استعدادها را باید کشف کرد، اما نه به روشهای رایج و غلط که خود، محصول تمدن غرب هستند. در این زمینه، نقش مادر بسیار ویژه و اصلی است. مادر میتواند ریزهکاریها و تفاوتهای فردی فرزندان را درک کند. استخراج شاخصههای کشف استعداد از متون دینی و تبدیل آنها به محتوا نیز لازم است.
کانون خانواده را گرم نگه دارید:
گرمای خانواده، مخصوصاً با نقش ویژۀ مادر، اهمیت بسیاری دارد. با برنامههای مشترک مانند غذا خوردن با هم، اقامۀ نماز جماعت، جلسات قرآن، و صلۀ رحم، کانون خانواده را گرم نگه دارید. این گرمای خانواده، آسیبهای مدرسه را حتی اگر فرزند به مدرسه برود، کاهش میدهد.
ارتباطات اجتماعی را گسترش دهید:
با همسایگان، فامیل، دوستان و همکاران ارتباط گستردهای برقرار کنید. این امر به شما کمک میکند تا تنوع افکار و ایدهها در دنیا را درک کنید، به ویژه ارتباط با افرادی که همسو هستند.
در سفرهای مکتبی و ارتباط با خانوادههای مکتب اسلامی شرکت کنید:
برای رسیدن به اهداف مکتب اسلامی، با خانوادههایی که در این جریان هستند، ارتباط برقرار کنید و در سفرهای مشترک آنها شرکت کنید.
در گردهماییها شرکت کنید:
حضور در گردهماییها (مانند سه گردهمایی رسمی سالانۀ مکتب اسلامی) به شما کمک میکند تا جمعیت و افراد مختلف با نگاههای متفاوت، اما در یک مسیر واحد را مشاهده کنید و در طیّ مسیر یاری بگیرید.
مطالعه و افزایش آگاهی و به کار بستن آن:
آگاهی خود را با مطالعۀ کتابهای متعدد، به ویژه کتابهای تاریخی، افزایش دهید و دانستههای خود را به کار ببندید. میزان مطالعۀ در جامعه پایین است و این خود ضربهای به ما میزند.
نگاهی به آینده و وظیفه کنونی
جریان مکتب اسلامی بر این باور است که ما به “قله” نزدیک شدهایم و اکنون زمان ناامیدی یا خستگی نیست. با وجود مشکلات و حضور افراد ناسالم یا خائن در بدنۀ حکومت، تمرکز باید بر رسیدن به قله باشد. وظیفۀ ما در “جنگ نرم” ایستادگی محکم و پیش بردن کار است. در حوزۀ آموزش و پرورش نیز باید حرفی برای گفتن داشته باشیم و آمادگی تحول در بستر همین آموزش و پرورش موجود را داشته باشیم.