هشتمین گردهمایی راه رسیدن به تمدن اسلامی طبق قرار هرسالۀ خود در مشهد مقدس برگزار شد. این گردهمایی همچون سالهای گذشته میزبان جمعیتی بیش از هزار نفر از سراسر کشور بود. مطالب ارائه شده در این برنامۀ سه روزه در ادامه به صورت مختصر آمده است.
۱. سهگام رشد با تأکید بر مراحل تعلیم
۱-۱. یادگیری در بازی (هفت سال اول)
روایات اهل بیت علیهم السلام مرحله نخست تربیت کودک را به یادگیری در بستر بازی اختصاص دادهاند. روایتِ «دع ابنک یلعب» بر جوشش از درون در تجربۀ کودک تأکید دارد. خاکبازی، ویژگیهای اخلاقی مطلوب کودکان مانند ساختن و خراب کردن بیدلبستگی، و نقش طبیعت بهعنوان بستر خلقت از مؤلفههای کلیدی این مرحله هستند. خانواده، بخصوص مادر، نقش اصلی را در حذف موانع رشد طبیعی کودک ایفا میکند.
۱-۲. یادگیری در بطن زندگی (هفت سال دوم)
در این مرحله، کودک با مشارکت در زندگی روزمره خانواده بهصورت طبیعی مفاهیم را میآموزد. مسئولیتپذیری، تعلیمات خاصی همچون قرآن، احکام، نوشتن و ادب، با محوریت تزکیه، چارچوب تربیت این دوره را تشکیل میدهند. در این سن نقش پدر در آموزش مستقیم برخی مهارتهای پایهای پررنگتر میشود.
۱-۳. تعلیم تخصصی و ورود به اجتماع (هفت سال سوم)
گام سوم، مرحلۀ ورود نوجوان به عرصۀ اجتماع و مسئولیتهای اجتماعی و علمی است. در این گام، تشنگی برای علم اهمیت دارد و خانواده وظیفه داشته پیشتر زمینۀ این اشتیاق را فراهم کرده باشد. تأکید بر طلب علم، و نه صرفاً متعلم بودن، یکی از کلیدیترین آموزههای این مرحله است.
برای دیدن فیلم این جلسه اینجا کلیک کنید.
۲. موکب علمی امام صادق علیه السلام: مسیر نهایی تربیت دانشمند
ویژگیهای ساختاری موکب علمی امام صادق علیه السلام
موکب علمی امام صادق علیه السلام جریانی است که با هدف اصلی دانشمند شدن حکمتجویان راهاندازی شده است. این حرکت، گام سوم رشد محسوب میشود که دو گام قبلی آن (افزایش قدرت دیدن و تزکیه) برای حکمتجویان تعریف شده است. اگر کودکی تا سن ۶-۷ سالگی خوب بازی نکرده و قدرت دیدنش افزایش نیافته باشد، یا در ۶-۷ سال دوم زندگی (تا حدود ۱۲-۱۳ سالگی) به خوبی تزکیه نشده باشد، به ظرفیت طالب علم شدن نمیرسد و ورود به گام سوم برایش دشوار خواهد بود.
اصول ساختاری و روش های آموزشی موکب علمی امام صادق علیه السلام
- پایهریزی علوم بر اساس علوم نافع: این اصلیترین و مهمترین قاعدۀ موکب است. علوم نافع، علومی هستند که برای فرد “منفعت” دارند. بر اساس روایات امیرالمؤمنین علیه السلام، چهار علم اصلی نافع شامل فقه، نجوم، نحو، و طب هستند. موکب معتقد است که بسیاری از علوم رایج مانند ریاضیات و نجوم به اشتباه آموزش داده شدهاند و صرفاً به اطلاعات بدون کاربرد تبدیل شدهاند. هدف موکب، آشنایی دانشآموختگان با مفاهیم صحیح و کاربردی علوم است.
- فشردهسازی علم: یکی از روشهای آموزشی موکب، فشردهسازی مباحث علمی است. این رویکرد به دلیل تسلط بر قاعدۀ “کل بر جزء” امکانپذیر است.
- سؤالمحور بودن: آموزش در موکب بر پایۀ “سؤال” است. برخلاف سیستمهای آموزشی رایج که دانشآموزان به ندرت سؤال میپرسند، در موکب تلاش میشود تا دانشجو به پرسیدن سؤال ترغیب شود، زیرا سؤال مقدم بر جواب است و چه بسا خود فرد از طریق سؤال به پاسخ برسد.
- کاربرد محوری: در موکب بر کاربرد عملی علوم تأکید فراوان میشود. برای مثال، اشاره میشود که گسترش طب اسلامی به دلیل مشاهدۀ کاربردهای آن توسط مردم بوده است، یا استفاده از علم نجوم برای انتخاب اسم نیکو. این کاربردپذیری است که علم را نافع میسازد.
- جمعآوری روایات و آیات: برای اثبات اینکه هم علم و هم روشهای دستیابی به آن در آیات و روایات اسلامی آمده است، در موکب به جمعآوری و تدوین این منابع پرداخته شده است.
- شبکهسازی و ارتباط با متخصصین مکتبی: رکن اساسی قوت موکب، گسترش و تقویت شبکه متخصصین است. این متخصصین، فارغ از رشته تحصیلی یا تجربیشان، باید نگاه مکتبی داشته باشند، عاشقپیشه باشند و در قید و بند نظم آکادمیک نباشند (چمرانوار). هدف این است که این افراد به موکب معرفی شوند تا بتوانند علم حقیقی و مهارت ها و فنونی را که با عمرشان به دست آوردهاند، به نسل جدید منتقل کنند؛ زیرا نسل این متخصصین در حال انقراض است.
ظرفیتهای موکب در مسیر آینده
موکب علمی امام صادق علیه السلام پتانسیلهای قابل توجهی برای رشد و گسترش در آینده دارد:
- رشد مضاعف و توسعه: اگر شبکۀ متخصصین مکتبی گسترش یابد و تقویت شود، جریان موکب علمی امام صادق علیه السلام رشد مضاعفی را تجربه خواهد کرد. این امید وجود دارد که در آیندهای نزدیک (۵ تا ۱۰ سال دیگر)، هر فردی که خواهان یادگیری کلیات یک علم باشد (مثلاً نانو)، بتواند به راحتی به متخصص مربوطه یا فایلهای آموزشی او دسترسی پیدا کرده و در مدت زمان کوتاهی آن را بیاموزد.
- حل بحران آموزش در جهان: وضعیت کنونی آموزش در دنیا دچار بحران شده است؛ مردم علم را دوست دارند اما به دلیل نبود روشهای صحیح و اساتید درست، سردرگم هستند و به اطلاعات سطحی اینترنتی روی آوردهاند. موکب علمی میتواند با ارائه رویکردی متفاوت و مبتنی بر علم نافع و استادمحور، این بحران را برطرف کند.
- پاسخگویی به تقاضای خانوادهها: بسیاری از خانوادهها مشتاق هستند که فرزندان خود را پس از سن ۱۳-۱۴ سالگی برای کسب علم واقعی به موکب بسپارند. این استقبال نشاندهندۀ ظرفیت بالای موکب برای جذب مخاطب است.
- گسترش جغرافیایی: در حال حاضر، موکب به صورت جدی در قم و سبزوار برگزار شده است. اما به دلیل کمبود “آدم” (متخصص)، ظرفیت برگزاری آن در شهرهای دیگر وجود ندارد. با این حال، اولویت برای یک یا دو سال آینده این است که موکب در چند نقطه کلیدی ایران از لحاظ جغرافیایی (شمال، جنوب، شرق، غرب، مرکز) حضور داشته باشد. این گسترش نیازمند مدیریت هزینه و مشارکت فعال مردم است.
- ایجاد مراکز شبانهروزی: پیشنهاد شده است که موکب علمی امام صادق علیه السلام به یک مرکز شبانهروزی تبدیل شود. این امر به دانشآموزان امکان میدهد که دورههای آموزشی را به صورت فشردهتر و مستمرتر طی کرده، مرور کنند و سپس برای دوره بعدی بازگردند.
در نهایت، موفقیت و تحقق این ظرفیتها به شدت وابسته به مشارکت و کمک خانوادهها و افراد جامعه در شناسایی و معرفی متخصصین مکتبی است.دی برخی حکمتجویان، کمبود نیروهای متخصص مکتبی، گسترش این طرح را محدود کرده است.
برای دیدن فیلم این جلسه اینجا کلیک کنید.
۳. مکتب اسلامی از آغاز تاکنون
مکتب اسلامی بر مبانی و گفتمانهای خاصی استوار است که در طول زمان برای مخاطبان آن روشنتر شده است. این اصول و گفتمانها عبارتند از:
- خانوادهمحور بودن: مکتب اسلامی رویکردی خانوادهمحور دارد. این به معنای حذف معلم نیست و مخاطب اصلی مکتب خانوادهها هستند.
- علم نافع: مکتب بر علم نافع تأکید دارد و این به معنای بیسوادی کودکان نیست. در واقع، دغدغۀ اصلی مکتب این است که آموزشهای مدارس کنونی نافع برای زندگی نیست. مکتب به منابع علمی و آموزشی دینی، شامل روایات اهل بیت و قرآن، استناد و از آن ها استفاده می کند.
- عرصۀ واقعی: آموزش در مکتب بر پایۀ عرصۀ واقعی استوار است، نه اینکه کودکان را بدون نظارت در بازارها رها کند. این رویکرد شامل یادگیری مهارتهای عملی زندگی مانند خیاطی، آشپزی و همسرداری است. همچنین، مکتب به اقتصاد، طب، و معماری نیز توجه دارد و خود را صرفاً محدود به آموزش و پرورش نمیکند.
- هجرت: هجرت از مفاهیم کلیدی مکتب است که از دین و آیات قرآن گرفته شده و آثار خاص خود را دارد. این هجرت میتواند از شغل یا مکان باشد. برای مثال هجرت از مدرسه و نگاه مدرسه ای از جمله مسائلی است که مکتب اسلامی بر آن تاکید ویژه داشته و آن را تبیین کرده است.
- رایگان بودن: یکی از گفتمانهای مکتب، رایگان بودن است. مکتب اسلامی این مسئله را یکی از راهکارهای حل موضوع عدالت آموزشی می داند و تاکید دارد که مطابق با قانون اساسی جمهوری اسلامی مسئلۀ آموزش باید رایگان به مردم ارائه شود. در این مسیر وقف و گسترش موقوفات را یکی از فنون عملیاتی برای تحقق عدالت آموزشی می داند. البته گسترش وقف در مسئلۀ آموزش و پرورش خلاصه نشده و ابعاد مختلف دارد.
- جامعیت اسلام و سبک زندگی: این تفکر که مکتب اسلامی یک سبک زندگی است و جامعیت اسلام، که برای هر لحظه و مکان راهکار دارد، یکی از مهمترین و اساسی ترین گزاره های بنیادین مکتب اسلامی است.
- خودباوری و توانمندسازی: مکتب به دنبال ایجاد خودباوری و باور به توانمندی در افراد و خانوادههاست. هدف این است که به افراد علم، مبانی، چشمانداز و نقشه راه داده شود تا خودشان حرکت کنند.
- مردمی، نهضتی و انقلابی ماندن: مکتب بر مردمی، نهضتی و انقلابی ماندن تأکید دارد، زیرا جنبشهای مردمی با مبانی صحیح افول نمیکنند. آیندۀ مکتب در بستر انقلاب اسلامی تعریف میشود و تا زمانی که انقلاب باقی است، مکتب نیز باقی و رو به رشد خواهد بود.
- اهمیت بستر و محیط: فراهم بودن بستر مناسب برای تعلیم و تربیت بسیار مهم است.
مکتب اسلامی از سال ۱۳۹۶ در سبزوار آغاز به کار کرد. پیش از آن، مجموعۀ فرهنگی تربیتی “بصائر” از سال ۱۳۸۷ در حوزۀ کارهای دانشآموزی فعال بوده است، و بسیاری از علمداران کنونی مکتب از همان زمان بصائر بودهاند و پرورش یافته اند.
پس از سبزوار، مکتب با یک “الگوی گسترش” به شهرهای دیگر حرکت کرد. اگر این گسترش اتفاق نمیافتاد، گفتمان مکتب به کل کشور نمیرسید و جمعیت فعلی خانوادهها وجود نمیداشت. در حال حاضر تقریباً از اکثر استانها، حداقل یک نفر با مکتب در ارتباط است.
- اسفراین: دومین شهری که مکتب فعالیت خود را در آن آغاز کرد (پس از سبزوار و با کنار گذاشتن روستاها)، اسفراین بود. الگوی گسترش در اسفراین بر اساس جستجو و جذب خانوادهها بود؛ حتی اگر مسئولین پیشنهاد امکانات میدادند، تمرکز بر روی خانوادههایی بود که خودشان حاضر به همراهی بودند. ارتباط وثیق با امام جمعه و نهادهای اسفراین نیز وجود داشت. در اسفراین، با جهاد تبیین، حرف مکتب به گوش بسیاری از خانواده ها رسید و این شهر اکنون یکی از مراکز فعال و قابل مشاهده مکتب است [۷].
- طبس: پس از اسفراین، طبس مقصد بعدی بود. ویژگی منحصر به فرد طبس این بود که بسیاری از صحبتها و مبانی مکتب از قبل در آنجا محقق شده بود، به همین دلیل طبس به یکی از مراکز جدی و اصلی مکتب تبدیل شد. خانم بدیعی، یکی از خانواده های فعال طبسی، اشاره میکنند: بستر، فراهم بود و نیازی به زحمت زیادی نبود. طبس شهری است با امنیت بالا، درختان مثمر فراوان، و فضایی آرامشبخش که کودکان در آن به سرعت مستقل میشوند. در طبس، فعالیتها شامل برگزاری جلسات هفتگی قرآنی، ارتباط با حرم امامزاده برای نشر ارزشها، و آمادهسازی بسترهای جدید در خود مکتب شد.
- مشهد: الگوی گسترش در مشهد متفاوت بود. حاج آقا طوسی، امام جماعت مسجدی در مشهد، مکتب را درک کرده و خود آن را در مسجد مصطفی خمینی این شهر پیادهسازی کرد.
- اصفهان: اصفهان نیز یکی از شهرهایی است که مکتب در آن حضور دارد و “خانۀ مکتب” فعال است. آقای ندیم، یکی از خانواده های فعال اصفهانی، تجربۀ آشنایی خود با مکتب در نشست “مقاومت اسلامی” در سبزوار را بیان میکند. او و دوستش از شغل خود “هجرت” کرده بودند تا به دنبال “شغل تمدنی” باشند. او مکتب را پسندید زیرا هیچ بدعتی نداشت و چیزی به دین اضافه یا کم نکرده بود.
- سفر علمداران: یکی از راههای مهم گسترش مکتب و درک عمیقتر آن، “سفر علمدارها” است. این سفرها به افراد کمک میکند تا سبک زندگی مکتب (مانند نوع غذا خوردن و زندگی موکبی) را بهتر درک کنند. همچنین، زندگی با خانوادههایی که هجرت کردهاند نیز برای باورپذیری سبک زندگی مکتب و امکان نرفتن به مدرسه مهم است.
- هجرت خانوادهها: هجرت میتواند از یک شهر بزرگ به روستا یا مکانهای دیگر باشد، که تجربۀ زندگی واقعیتر و ارتباط نزدیکتر با خداوند را فراهم میکند. خانم ابوطالبی تجربه هجرت خانوادهشان از تهران به اطراف تهران را برای رسیدن به یک زندگی واقعیتر و فراهم کردن بسترهای طبیعی و فطری برای فرزندانشان بیان میکند.
- سایر شهرها: پیشنهادهایی برای ایجاد علمدار در قم و برگزاری جلسات در شیروان نیز مطرح شده است. یزد نیز به عنوان مقصدی برای مشاهدۀ مکتب اشاره شده است.
در مجموع، گسترش مکتب اسلامی از طریق فعالیتهای مردمی، جذب خانوادههای پیشرو، تمرکز بر اصول بنیادین، و تبیین گفتمان جامع خود در حوزههای مختلف ادامه خواهد یافت.
برای دیدن فیلم این جلسه اینجا کلیک کنید.
۴. عرفان و نفی ساختارها با محوریت دو مقولۀ عشق و شهید
مهمترین ویژگیهای ساختارهای غلط عبارتند از:
- برگرفته از تمدن غرب: این ساختارها ریشه در تمدن غرب دارند.
- دعوت به عادت: تمدن غرب انسانها را به عادت دعوت میکند و بر اساس عادت آنها را پیش میبرد.
- موجب محدودیت: عادت در این ساختارها موجب محدودیت میشود.
- فقدان اختیار و تبیین: افراد در این ساختارها از بابت محدودیتها رنج میبرند، زیرا نه آن را اختیار کردهاند و نه برایشان تبیین شده است. این امر موجب آزار و اذیت درونی میشود.
- بندگی غیر خدا: در ساختارهای غلط، افراد در حال بندگی مدیر، قوانین غلط، و ساختارهای ملحدانه غربی هستند.
- عدم وجود عشق و شهادت: این ساختارها فاقد دو عنصر کلیدی “عشق” و “شهادت” هستند.
- اضطرار و بینظمی در تعبیر معنوی: نظم ماشینی و عادت در این ساختارها، گاهی در تعبیر معنوی، به معنای بینظمی و گم کردن وقت و وظایف تلقی میشود، به خصوص وقتی نماز به یک عادت صرف تبدیل شود.
۲. مثالهایی برای ساختارهای غلط در جامعه
- آموزش و پرورش: ساختار آموزش و پرورش غلط است. حتی اگر افراد (معلمان)، کتابها و مدارس خوب باشند، چون ذیل یک ساختار غلط کار میکنند، راه به جایی نمی برند. با این حال، آموزش و پرورش جمهوری اسلامی به دلیل کار کردن ذیل ساختار انقلاب اسلامی، در حال اصلاح و حرکت به سمت درستی دیده میشود.
- حوزۀ سلامت: ساختار حاکم بر حوزۀ سلامت نیز غلط دانسته میشود. تلاشی برای ایجاد موقوفههای طب به عنوان راهی برای وضع قانون و ایجاد ساختاری متفاوت پیشنهاد شده است.
- معاهدات شاه با کشورهای اروپایی: این معاهدات که امام خمینی در سال ۴۲ به آنها اعتراض کردند، نمونهای از ساختارهای غلط بودند که در آنها برای ایرانی ارزشی قائل نبودند و برای سگ خودشان بیشتر ارزش قائل بودند.
- نظم ماشینی: این نمونۀ بارز ساختار مبتنی بر عادت است که موجب محدودیت میشود و بسیاری با آن مخالف خواهند بود زیرا عادت در آن وجود دارد.
- فضای مجازی و موبایل: افراد از فضای مجازی و گوشی که بر آنها حاکم شده است رنج میبرند و این نیز یک ساختار محدودکننده است.
- ساختار غلط شهری (مانند آپارتماننشینی در تهران): زندگی در این ساختارها، خصوصاً آپارتماننشینی، در صورتی که فرد آن را انتخاب نکرده و برایش تبیین نشده باشد، موجب اذیت و رنج میشود.
- سیستمهای اداری و بانکی و دیگر ساختارهای مشابه نیز از جمله ساختارهای غلطی محسوب می شوند که در جامعه وجود دارند.
۳. اصول ساختارهای مطلوب (توحیدی)
ساختارهای مطلوب یا توحیدی کاملاً در تقابل با ساختارهای غلط تمدن غرب قرار دارند. مهمترین اصولی که خداوند در عالم قرار داده و پایۀ ساختارهای توحیدی را تشکیل میدهند، عبارتند از:
- مبتنی بر محبت (عشق): مهمترین ساختار خداوند در عالم محبت است. خلقت بر اساس محبت بوده و برای رسیدن به سوی خدا نیز باید بر اساس محبت حرکت کرد. محبت شدید به عشق تبدیل میشود.
- عشق حقیقی بین خالق و مخلوق: عشق به معنی واقعی کلمه فقط و فقط مال خالق و مخلوق است، مال عابد و معبود. این تجربه فقط در مواجهۀ با خالق قابل دستیابی است.
- جایگاه شهادت در عشق الهی: اگر بخواهیم کلمۀ “عشق” را معنا کنیم، حتماً باید کنارش کلمه “شهید” را معنا کنیم. جلوههای ناب عشق الهی فقط در میدانهای جنگ دیده میشود. شهید شدن به معنای عمل کردن به وظیفه است. معنای شهید بسیار گسترده است، به طوری که حتی مردی که برای اهل و عیالش روزی میبرد و کشته شود، شهید محسوب میشود.
- واسطهگری بر اساس ضابطه الهی: در ساختارهای توحیدی، بر خلاف پارتیبازی در ساختارهای موجود، یکی از بالاترین کارها واسطهگری است، اما با این تفاوت که ضابطهاش را خدا داده و قاعدهاش بر اساس همان محبت است. داستان «صاحبزیت» (روغنفروش) نمونهای از این واسطهگری محبتآمیز است که منجر به عاقبت به خیری میشود.
- آزادی معنوی: نفی ساختارهای غلط انسان را به اهمیت آزادی و موضوع آزادی معنوی میرساند. در دنیا انسان به آزادی مطلق نمیرسد؛ آزادی مطلق ورای دنیاست. اما در دنیا، تنها محدودیتی که باید قبول کرد بندگی خداست، نه بندگی مدیران یا قوانین غلط. آزادی درونی انسان نباید مختل شود.
- هجرت از مغز به قلب: برای رسیدن به نتیجۀ مطلوب، باید هجرتی جدی از مغز (ذهن) به قلب انجام داد.
- اولویت قلب: قلب جایگاه عشق و شهادت است و باید قلب را ضابطهمند کرد.
- هدف خلقت برای آخرت: انسانها برای دنیا خلق نشدهاند، بلکه برای آخرت خلق شدهاند. شیرینترین لحظۀ عمر انسان، لحظۀ مرگ است، خصوصاً شهادت، زیرا در آن لحظه، عاشق و معشوق با هم ملاقات میکنند.
- انجام وظیفه: شهید کسی است که به وظیفه خود عمل کند.
موفقیتهایی که در حوزههایی مانند امنیت در جمهوری اسلامی دیده میشود، نه به دلیل تجهیزات برتر، بلکه به دلیل آن است که ساختار امنیت در بسیاری از جاها مبتنی بر عشق و شهادت شکل گرفته است. این نشان میدهد که ساختارهای مطلوب، آنهایی هستند که عشق و شهادت در درونشان وجود داشته باشد.
برای دیدن فیلم این جلسه اینجا کلیک کنید.
۵. عملیات ساخت حمام امام رضا علیه السلام: معماری در خدمت تمدن
در این جلسه میزبان آقای محمدحسین پرستش، معمار و مقرنس کار کرمانی بودیم و دربارۀ معماری حمام ها در قدیم و همچنین عملیات ساخت حمام امام رضا علیه السلام گفتگو کردیم.
طرح «حمام امام رضا» یک عملیات نوآورانه است که هدف آن احیای معماری سنتی حمامها بر اساس آموزههای امام رضا علیه السلام در “رسالۀ ذهبیه” است. این طرح نه تنها به دنبال بازسازی یک بنا، بلکه به دنبال ایجاد یک مرکز جامع درمانی، فرهنگی، دینی و حتی اقتصادی است که میتواند الگویی برای تمدن نوین اسلامی باشد.
اهمیت حمام امام رضا در حوزه سلامت
در گذشته، حمامها فراتر از مکانی برای شستشو بودند؛ آنها به مثابۀ “شفاخانه” عمل میکردند و بسیاری از مردم برای درمان بیماریهای خود به آنجا مراجعه میکردند. طرح حمام امام رضا با الهام از این رویکرد، ظرفیت بالایی در حوزۀ سلامت دارد:
- درمان بیماریها: بر اساس توصیفات امام رضا علیه السلام، این الگو میتواند یک سوم بیماریها را درمان کند.
- فرایند درمانی عمیق: حمام میتواند یک فرایند عمیق و جدی درمانی را ارائه دهد.
- مرکز ارتقاء سلامت: این حمام به عنوان وسیلهای برای سلامت جامعه شکل خواهد گرفت و مکانی برای ترویج فرهنگ سلامت است.
- خدمات درمانی سنتی: در گذشته، اعمالی مانند حجامت، ختنه کودکان و حتی کشیدن دندان نیز در حمامها انجام میشده است، که نشاندهندۀ نقش آنها به عنوان “شفاخانه” یا مرکز درمانی بوده است.
معماری حمام امام رضا و ملزومات آن
معماری حمامهای سنتی، از جمله حمام گنجعلیخان کرمان که به عنوان نمونهای از این بناها ذکر شده است، دارای ویژگیهای خاصی بوده که در طراحی حمام امام رضا نیز باید رعایت شود:
- موقعیت زیر سطح زمین: حمامها معمولاً پایینتر از سطح زمین ساخته میشدند. این امر به عنوان عایق طبیعی عمل میکرد و مانع از خروج سرما و سرد شدن حمام میشد.
- ساختار عظیم و دیوارهای ضخیم: بناهای حمام بسیار بزرگ و با دیوارهای ضخیم ساخته میشدند تا از سرمای محیط بیرون در امان بمانند.
- سیستم گرمایش هوشمند: زیر سطح حمام، شبکهای از کانالکشی وجود داشت که ابتدا با هیزم و سپس با زغالسنگ گرم میشد و سطح حمام را کاملاً داغ نگه میداشت.
- کفپوش صیقلی: کف حمام با سنگهای تراشیده و صیقلی پوشانده میشد که گرما را به خوبی منتقل میکرد.
- اتاقهای متعدد با طبایع مختلف: حمامهای سنتی دارای چهار اتاق با طبایع و مزاجهای متفاوت بودند: داغ و مرطوب، داغ و خشک، سرد و مرطوب، و سرد و خشک.
- خواص درمانی حوضچهها: ورودی حمام اغلب شامل حوضچههای آب سرد بود که افراد پیش و پس از ورود به بخشهای گرم، پای خود را در آن قرار میدادند؛ این عمل خواص درمانی داشت.
- نبوغ شیخ بهایی: بسیاری از طراحیهای هنری و مهندسی این بناها به شیخ بهایی نسبت داده میشود.
- خواص آکوستیکی گنبدها: گنبدهای حمامها دارای خواص آکوستیکی منحصر به فردی بودند که صدا را به شکلی خاص منعکس میکردند.
- مصالح سنتی: استفاده از خشت و آجر سنتی ضروری است، چرا که این مصالح اجازه خروج گازهای ترش و شور و رطوبت را از زمین میدهند، در حالی که مصالح جدید مانند سنگ و موزاییک این راه را مسدود کرده و به تخریب بناها منجر میشوند.
اهداف مکتب اسلامی برای راهاندازی این حمام
مکتب اسلامی برای راهاندازی حمام امام رضا، اهداف گستردهای را دنبال میکند که فراتر از صرف ساخت یک بنا است:
- احیای دانشهای کهن: بازگرداندن و احیای هنرهای معماری و بنایی که در طول زمان از یاد رفتهاند و تربیت نسل جدید استادکاران.
- نمادی برای تمدن نوین اسلامی: این حمام میتواند به عنوان یک الگو و نمادی برای تمدن نوین اسلامی مطرح شود و خدماتی تمدنی به خانوادهها ارائه دهد.
- درمان و ارتقاء سلامت: هدف اصلی، ایجاد یک مرکز درمانی است که به ارتقاء سلامت جامعه و درمان بخش قابل توجهی از بیماریها کمک کند.
- مشارکت مردمی: این طرح بر همت و عزم جمعی مردم استوار است و لازم نیست منتظر حمایت دولت ماند. پیشنهاد مدل “وقف مشارکتی” مطرح شده است تا همۀ مشارکتکنندگان بتوانند از منافع مستقیم و غیرمستقیم آن بهرهمند شوند.
- مرکز فرهنگی و اقتصادی: این حمام میتواند به یک مرکز تبلیغ دین و فرهنگ اسلامی تبدیل شود و حتی یک کار خوب و درآمدزا باشد.
- عملیاتی کردن ایدهها: تبدیل مباحث نظری و ایدهها به یک طرح عملیاتی و قابل تحقق.
- ایجاد مجتمع تمدنی: پیشنهاد شده است که این حمام بخشی از “مجتمع تمدنی” بزرگتری باشد که شامل مسجد، آسیاب آبی و موزه مردمشناسی شود تا جوانان بتوانند در آنجا آموزش ببینند.
- تبلیغ سیره ائمه: اولویت ساخت در مشهد یا مسیر زائران امام رضا علیه السلام است.
در مجموع، طرح “حمام امام رضا” نه تنها به دنبال احیای یک بنای تاریخی است، بلکه قصد دارد با پیوند معماری اصیل با مفاهیم سلامت، فرهنگ و تمدن، یک شاهکلید مهم در مسیر احیای ارزشهای تمدنی اسلامی باشد.
برای دیدن فیلم این جلسه اینجا کلیک کنید.
۶. نقش ریاضیات در دستگاه محاسباتی جامعه
هشتمین گردهمایی راه رسیدن به تمدن اسلامی میزبان حجت الاسلام والمسلمین حسینی الهاشمی بود. ایشان با نقدی بر نگاهِ امروز جامعه به ریاضیات، به ضرورت نیاز به دستگاه محاسباتی اسلامی در جامعه به کمک ریاضیات تاکید کردند.
نقد به ریاضیات موجود:
- فرض اولیه نادرست و محدودیت تاریخی: بیش از ۲۰۰۰ سال مردم گمان میکردند که برای محاسبه همه عوامل، فقط به یک دستگاه ریاضی نیاز دارند. این در حالی است که پیشرفتهای علمی زمانی رخ داد که این فرض مورد تردید قرار گرفت.
- ناتوانی در محاسبه عوامل پویا و پیچیده:
- ریاضیات قدیمی (مانند حساب فیثاغورسی و هندسه اقلیدوسی) برای محاسبه اجسام ثابت یا حرکت یکنواخت (مانند صندلی یا سیارات) کافی بود. اما برای محاسبه نیروها و حرکات شتابدار که در آنها راستا و جهت اهمیت دارد (مانند ساخت هواپیما یا موشک)، ناکارآمد بود و نیاز به پایهگذاری “ریاضیات برداری” داشت.
- “اعداد حقیقی” (که شامل اعداد طبیعی، حسابی، صحیح، گویا و گنگ است) برای محاسبات ساده کافی بودند، اما برای ساخت وسایل الکترومغناطیسی ناتوان بودند. این وسایل به محاسبه “جزء موهومی” نیاز دارند که در ریاضیات قدیم غیرممکن تلقی میشد. بدون “اعداد مختلط” (که شامل جزء حقیقی و موهومی است)، تنها میتوانستیم رسانا یا نارسانا داشته باشیم، در حالی که الکترومغناطیس به “نیمهرسانا” نیاز دارد (جریانی که از یک طرف روشن شود اما از طرف دیگر نه)، که با اعداد مختلط قابل محاسبه است.
- خطای محاسباتی در تصمیمگیریهای پیچیدۀ اجتماعی: تصمیمگیریهای کلان و پیچیده در جامعه اسلامی، با وجود محاسبات گسترده کارشناسان و متخصصان بر اساس “مدیریت علمی” (مانند نظریه بازیها، نظریه آشوب و نظریه فاجعه)، مکرراً به شکست میانجامند. حتی محاسبات “غیرخودیها” (دشمنان) علیه ایران نیز با شکست مواجه شده است. این نشان میدهد که مشکل نه در شخص محاسبهکننده، بلکه در “دستگاه محاسباتی” موجود است.
- عدم قابلیت پیادهسازی مفاهیم کیفی: ریاضیات موجود قادر به ترجمه مفاهیم کیفی و کلی (مانند اهداف انقلابی یا مفاهیم دینی) به کمیت و معادلات عینی نیست، که این امر مانع از تحقق عینی آنها در عالم خارج میشود.
- تبدیل شدن آموزههای دینی به شعار: تا زمانی که مفاهیم دینی (مانند “خداوند ربا را محو و صدقات را رشد میدهد” یا “مال حلال برکت دارد”) در ذات اعداد و معادلات ریاضی وارد نشوند، در عمل با مدیریت علمی در تضاد قرار میگیرند و صرفاً “شعار” تلقی میشوند.
- “نفوذ محاسباتی”: این مشکل محاسباتی به دلیل نفوذ نوعی از شیوه محاسبهگری است که توسط “آنها” (غربیها) برای تصمیمگیریهایشان استفاده میشود و در جامعه مسلمین نیز به کار گرفته شده، در حالی که جامعه مسلمین “نوع دیگری از تصمیمگیری” و “نوع دیگری از محاسبات” را لازم دارد.
ویژگیهای دستگاه محاسباتی جامعه بر اساس ریاضیات اسلامی:
ایجاد نوعی جدید از تصمیمگیری: این سیستم محاسباتی، بر خلاف رویکردهای غربی که در طول ۴۰ سال نتوانستهاند ایران را مانند شوروی از هم بپاشانند، امکان تصمیمگیریهای متفاوتی را برای جامعه مسلمین فراهم میکند. این به معنای عدم پیروی از “علمی” است که از نظر خارجیها مؤثر است اما در بستر جامعه اسلامی ناکارآمدی خود را نشان داده است.
شامل شدن مفاهیم متافیزیک در ذات عدد: این دستگاه محاسباتی باید مفاهیم بنیادی دین اسلام (مانند توحید، نبوت، معاد و همچنین عدل الهی و امامت) را نه به عنوان یک پارامتر چسبانده شده یا شعار، بلکه در ذات عدد و سیستم ریاضی تعریف کند.
همانطور که “حرکت” در ذات اعداد برداری (برخلاف اعداد اسکالر) و در ذات مشتق و انتگرال قرار گرفت، “ایمان و کفر” نیز باید در ذات عدد جدید تعریف شوند.
این به معنای ایجاد “نظریه اعداد جدیدی” است، شاید با عنوان “اعداد طاقار”.
قابلیت نمایش “برکت” و “امداد الهی”: این سیستم باید بتواند مفاهیمی مانند برکت مال حلال یا امداد الهی را در محاسبات خود لحاظ کند، به طوری که نتایج محاسبات با آموزههای دینی در تضاد نباشد. به عنوان مثال، اگر در قرآن آمده که “۲۰ نفر مؤمن صابر برابر با ۲۰۰ نفر” هستند، این باید در ریاضیات جدید قابل نمایش باشد و نشان دهد که قدرت مؤمنین فراتر از محاسبات رایج است.
نقطهزنی سیاستگذاری و برنامهریزی: هدف این دستگاه محاسباتی، ایجاد “نقطهزنی” در سیاستگذاریها و برنامهریزیهای جامعه مسلمین است. این یعنی تصمیمات گرفته شده دقیقاً به اهداف مورد نظر برسند و پس از ۴۰ سال مشاهده شود که جامعه حول محور دین پیشرفت کرده، نه اینکه از آن دور شده باشد.
برای دیدن فیلم این جلسه اینجا کلیک کنید.
۷. تجربۀ بوسنی: نمونۀ عملی حمایت از فرهنگ اسلامی
حجت الاسلام حمید اسماعیل زاده، در سفری که به کشور بوسنی داشته اند با کالج آموزش زبان فارسی در بوسنی ارتباط ویژه ای گرفته و به تبیین و توضیح اتفاقات در بوسنی می پردازند. در این جلسه با مدیر این کالج، حجت الاسلام و المسلمین زارعان، به صورت ارتباط مستقیم گفتگویی برقرار می شود که در آن توضیحاتی دربارۀ نحوۀ مدیریت این کالج و برنامه های آن داده اند.
سفر به بوسنی و اهمیت آن
سفر به بوسنی و اهمیت آن از منظر “مکتب اسلامی” یا رویکرد جمهوری اسلامی ایران، ریشه در چند محور کلیدی دارد:
- حمایت از مظلوم و مقاومت: جمهوری اسلامی ایران، بلافاصله پس از جنگ هشت ساله و با اصرار و علمداری مقام معظم رهبری، تمام قد پای حمایت مردم مسلمان بوسنی ایستاد. این حمایت در زمانی انجام شد که تحریم تسلیحاتی ناتو و سازمان ملل صرفاً متوجه مسلمانان بود و ایران با اشکال مختلف، تسلیحات را به آنها میرساند. مقامات وقت بوسنی اذعان داشتند که “اگر حمایت جمهوری اسلامی ایران نبود، اصلاً کشوری به نام بوسنی و هرزگوین الان توی منطقه و نقشه دنیا وجود نداشت”. این حمایت، نمودی از سیاست خارجی ایران در دفاع از مسلمانان و مستضعفین در برابر ظلم و نسلکشی بود.
- “عمود خیمه اسلام در اروپا” و “دروازه اسلام به اروپا”: مقام معظم رهبری در آن ایام مکرراً به نقش و جایگاه بوسنی در اروپا به عنوان “عمود خیمه اسلام در اروپا” یا “دروازه اسلام به اروپا” اشاره کردهاند. بوسنی تنها کشور اروپایی است که اکثریت مسلمان اروپایی دارد و مسلمانان در آن موقعیت سیاسی مهمی دارند. از این رو، حفظ هویت و موجودیت اسلامی بوسنی، از نظر مکتب اسلامی، دارای اهمیت استراتژیک برای حضور اسلام در اروپا است.
- جنگ نرم و کنترل روایت تاریخی: پس از پایان جنگ سخت، “جنگ نرم” آغاز شد که توسط آمریکاییها تأمین میشد. صلح دیتون که از سوی آمریکا تحمیل شد، بوسنی را به کشوری بیثبات با سه رئیسجمهور (نماینده صربها، کرواتها و مسلمانان) تبدیل کرد. آمریکا تلاش دارد تا روایت تاریخی فجایع بوسنی، به ویژه در موزه سربرنیتسا، را به نفع خود و در جهت اهداف سیاسی (مانند ارتباط دادن فجایع به هولوکاست و سپس به “تروریستهای حماس”) تغییر دهد. حضور ایران و سفر به این مناطق، فرصتی برای حفظ روایت اصیل فاجعه و مقابله با تحریفات است. سفارت آمریکا در سارایوو، بزرگترین ساختمان شهر است و ۲۴ ساعته فعالیت میکند، حتی دانشآموزان و دانشجویان آمریکایی را برای مطالعه تاریخ بوسنی به این کشور میآورد تا تاریخ را به روایت خودشان یاد دهند. این فعالیتها نشاندهنده اهمیت حضور برای مقابله با نفوذ فرهنگی و تاریخی غرب است.
- تقویت فرهنگ بومی در برابر نفوذ بیگانه: حضور ایران در بوسنی صرفاً نظامی نبود، بلکه به دنبال جنگ سخت، ضرورت “ادامه حضور و حمایت جمهوری اسلامی” در قالب تأسیس یک مجتمع آموزشی پرورشی مطرح شد. هدف این مجتمع، علاوه بر حمایت از مقاومت، “تقویت و در حدی اصلاح فرهنگ بومی” بوسنی بود. مقام معظم رهبری تأکید داشتند که تقویت فرهنگ بومی خود یک عامل در برابر ورود “فرهنگهای بیگانه” (ابتذال غربی و انحراف عربی) است. این نشان میدهد که اهمیت حضور مکتبی در بوسنی، فراتر از ابعاد سیاسی، به حفظ هویت فرهنگی و دینی مردم منطقه بازمیگردد.
کالج آموزش زبان فارسی در بوسنی
“مجتمع آموزشی پرورشی” که گاهی از آن با عنوان “کالج فارسی بوسنیایی” نیز یاد میشود، پس از مشورتهای مختلف و با حمایت نهادهای جمهوری اسلامی ایران و نقش بارز آیتالله جنتی (نماینده وقت رهبری در حوزه بوسنی و بالکان) تأسیس شد. این مجتمع به جایی رسیده بود که گاهی رئیسجمهور بوسنی از آن تقدیر و تشکر میکرد و اذعان داشت که “بچههای مدرسه شما هم اسلام را و هم بوسنی را از ما بهتر میشناسند”.
این کالج، آدمهایی را پرورش میدهد که دارای ویژگیهای زیر هستند:
- تقویت هویت دینی و احکام اسلامی:
- آشنایی با احکام اولیه شرعی: دانشآموزان در این مدرسه با احکام اولیه شرعی مانند حرمت شراب و اهمیت حجاب آشنا میشوند. این آموزشها گاهی منجر به تغییرات مثبت در خانوادهها نیز شده است، به طوری که پدر و مادر به واسطه فرزندانشان، مصرف شراب را کنار میگذارند، در حالی که پیش از آن، با وجود مسلمان بودن، از این حکم مطلع نبودند.
- مسئله حجاب: در زمان تأسیس کالج، حجاب در جامعه بوسنی بسیار کم بود و شرط ثبت نام نیز نبود. با این حال، “بیش از ۶۰ درصد از دختران بیحجاب که در کالج ثبت نام کردهاند، طی ۴ سال تحصیل خود باحجاب فارغالتحصیل شدهاند”. این انتخاب حجاب در بوسنی، با توجه به شرایط اجتماعی (عدم وجود امکانات مجزا برای زنان و مختلط بودن محیطها)، نیازمند “تصمیم جدی و اراده قوی” است. این انتخاب حتی گاهی منجر به گریه شوق مادران شده که دخترانشان راه حجاب را انتخاب کردهاند.
- تقریب عملی بین مذاهب: با وجود اینکه اکثریت قریب به اتفاق (بیش از ۹۶-۹۷ درصد) دانشآموزان و کادر مجتمع اهل سنت هستند، این مجتمع به “تقریب عملی” بین اهل سنت و شیعه دست یافته است. این مجتمع بر معارف اهل بیت، نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه اصرار دارد، اما با رعایت حساسیتها، همکاری دوستانه و تنگاتنگی با بچهها و علمای اهل سنت دارد. این موفقیت، شاهدی بر امکانپذیری تقریب عملی است.
- حفظ و اصلاح فرهنگ بومی: این مجتمع تلاش میکند تا دانشآموزان را با احکام اصیل اسلام آشنا کرده و فرهنگ دینی بومی را تقویت نماید، تا به عنوان عاملی در برابر ورود “ابتذال غربی و انحراف عربی” عمل کند.
- چالشها: مجتمع با چالشهایی مانند عدم ثبات کادر و کمبود نیروهای آموزشی و پرورشی به دلیل مشکلات اقتصادی مواجه است.
ارتباط مجموعۀ کالج فارسی بوسنیایی با جمهوری اسلامی ایران
ارتباط کالج آموزش فارسی و مردم بوسنی با جمهوری اسلامی ایران، ریشهای عمیق و چند وجهی دارد که از دوران جنگ آغاز شده و در دوران صلح به ابعاد فرهنگی و آموزشی گسترش یافته است:
- نقش حیاتی در بقای بوسنی: همانطور که پیشتر اشاره شد، مقامات وقت بوسنی اذعان داشتند که “اگر حمایت جمهوری اسلامی ایران نبود، کشوری به نام بوسنی و هرزگوین وجود نداشت”. این حمایت نظامی و سیاسی در دوران جنگ، پایههای اصلی ارتباط عمیق را شکل داد.
- حضور فداکارانه نیروی انسانی ایران: پس از پایان جنگ، با وجود صلح دیتون که حضور نظامی ایران را کاهش داد، تعدادی از نیروهای ایرانی از جمله طلاب (مانند حاج آقای زارعان و شهید سید محمد حسین نواب) و نیروهای قدس (مانند شهید رسول حیدری) تصمیم به ماندن گرفتند. این افراد با ازدواج با زنان بوسنیایی و اقامت در آنجا، حضور خود را ادامه دادند و هسته اصلی تشکیل مجتمع آموزشی پرورشی شدند. این حضور و هجرت، نشاندهنده تعهد عمیق و طولانی مدت جمهوری اسلامی است.
- حمایتهای نهادی و معنوی: کالج با “حمایتهای مختلف” نهادهای جمهوری اسلامی و ستاد بوسنی (تحت نظر آیتالله جنتی) تأسیس شد و فعالیتهایش ادامه دارد. این حمایتها، چه مالی و چه معنوی (مانند تأکیدات مقام معظم رهبری بر تقویت فرهنگ بومی)، نقش کلیدی در بقا و موفقیت کالج داشته است.
- نماد فرهنگی و پل ارتباطی: کالج به عنوان نمادی از حضور فرهنگی ایران، نه تنها دانشآموزان را با فرهنگ و معارف اسلامی آشنا میکند، بلکه به عنوان یک پل ارتباطی مهم بین دو ملت عمل میکند. این امر به خصوص در تحقق “تقریب عملی” بین اهل سنت و شیعه در محیط کالج مشهود است که با وجود اکثریت اهل سنت، همکاری دوستانه و تنگاتنگی با علمای اهل سنت و اصرار بر معارف اهل بیت وجود دارد.
- محبوبیت در میان مردم: با وجود کمرنگ شدن حضور ایران در بوسنی طی سالیان اخیر، مردم بوسنی همچنان به ایرانیان علاقهمند هستند. در راهپیمایی “مارش میرا” (راهپیمایی ۱۱۰ کیلومتری در جنگل)، تیم ۳۰ نفره ایرانی که با پرچم ایران در دست حاضر بودند، “انقدر مورد علاقه و محبت مردم بوسنی بودند که حد نداشت”. مردم پرچمهای ایران را میگرفتند و به خود آویزان میکردند. این نشاندهنده عمق ارتباط عاطفی مردم بوسنی با ایران و نقش حمایتی ایران در گذشته است.
- رقابت با نفوذ خارجی: در مقابل حضور کمرنگ ایران، سفارت آمریکا با فعالیت ۲۴ ساعته خود، تلاش میکند روایت تاریخی را کنترل کرده و نفوذ فرهنگی خود را گسترش دهد. این موضوع نشان میدهد که اهمیت ارتباط ایران با بوسنی و تداوم حضور فرهنگی، نه تنها برای مردم بوسنی، بلکه برای مقابله با تلاشهای قدرتهای خارجی برای تغییر هویت منطقه حیاتی است.
در مجموع، ارتباط جمهوری اسلامی ایران با بوسنی، به ویژه از طریق مجتمع آموزشی پرورشی، نمادی از یک حمایت جامع است که از ابعاد نظامی و سیاسی آغاز شده و در نهایت به یک حضور عمیق فرهنگی و آموزشی برای حفظ هویت دینی و بومی مردم مسلمان این کشور در قلب اروپا بدل گشته است.
برای دیدن فیلم این جلسه اینجا کلیک کنید.
۸. تجربۀ خانم کاوه در بافندگی سنتی
از جایی که مسئلۀ پوشاک سالم برای خانواده های مکتب اسلامی ضروری و مورد نیاز است، پرداختن به بافت پارچه به صورت سنتی و با دستگاه های فرت مورد توجه قرار گرفت. در بررسی های خانواده های مکتب اسلامی در شهرهای مختلف کشور با سرکار خانم کاوه آشنا شدیم که خود در این عرصه فعالیت جدی داشته اند.
سرکار خانم کاوه در روستای روئین، معروف به “دهکده نساج ایران” در خانوادهای روستایی و کمدرآمد به دنیا آمد. پدرش آهنگر و مادرش فرت باف بود. او کوچکترین فرزند خانواده بود و مادرش او را در ۴۵ سالگی به دنیا آورد. به دلیل مشکلات اقتصادی و عدم توانایی خانواده برای تأمین هزینههای تحصیل در اسفراین، خانم کاوه پس از کلاس سوم ابتدایی مجبور به ترک تحصیل شد، اگرچه به صورت پنهانی تا پنجم ابتدایی نیز درس خواند.
پس از ترک تحصیل، او در کنار مادرش، که او را “معلم و استادی به تمام معنا” میداند، مشغول فرت بافی شد. او همچنین یک دوره خیاطی گذراند که به او در طراحی فرت بافی کمک کرد. خانم کاوه از کودکی علاقه زیادی به معلمی داشت. با وجود اینکه معلم نشد، خدا به او توانی در رشته هنر داد تا بتواند به همنوعانش، زنان روستا و زنان سراسر کشور در رشته فردبافی آموزش دهد. او در ۱۶ یا ۱۷ سالگی دیگر یک مربی و معلم شناخته شده بود.
در ۱۸ سالگی، به دعوت شخصی از مشهد، برای آموزش فرت بافی به مناطق آزاد قشم رفت که اولین سفر هوایی و دور از خانوادهاش بود و ۴۰ روز به طول انجامید. پس از آن، به مدت ۸ سال تمام به عنوان مربی کمیته امداد در استان خراسان شمالی (بجنورد) فعالیت کرد و حتی در زندان بجنورد نیز به زنان آموزش داد. او معتقد بود که این رشته نباید انحصاری باشد و باید به تمام ایران و جهان معرفی شود تا مردم بتوانند لباسهای خود را از الیاف طبیعی ببافند و محتاج بیگانگان نباشند. او برای آموزش به استانهای مختلفی از جمله قم، سنندج و قروه نیز سفر کرد.
خانم کاوه در کارگاه خود در روستای روئین، حدود ۶۰ تا ۷۰ نفر از زنان روستا را مشغول به کار کرده است. او دستگاهها را در خانههای افراد قرار میداد، مواد اولیه را تأمین میکرد و سپس محصولات بافته شده را از آنها میخرید و به فروش میرساند. به لطف تلاشهای او، امروزه تمام روستای روئین، حتی آقایان و خانمها، بافنده هستند و او تخمین میزند که بیش از ۳۰۰ دستگاه بافندگی در این روستا وجود دارد. او حتی به روستاهای بسیار دورافتاده و محروم نیز سفر میکرد تا آموزش دهد و با خطراتی مانند عبور گرگها مواجه میشد، اما عشق به کار او را از مسیرش باز نداشت.
در حال حاضر، ۱۸ بافنده به صورت مستقیم در کارگاه خانم کاوه در روستای روئین مشغول به کار هستند که سن آنها از ۲۰ تا ۹۰ سال متغیر است. علاوه بر این، ۲۰ تا ۳۰ نفر نیز در خانههای خود به بافندگی مشغولند. او شعبه دومی نیز در بجنورد تأسیس کرده است. شعار اصلی او تولید از الیاف طبیعی مانند نخ پنبه و نخ ابریشم است. او با افتخار بیان میکند که حتی یک روز هم دستمزد شاگردانش را به تأخیر نینداخته است، حتی اگر خودش در مضیقه مالی باشد.
خانم کاوه تنها سرمایه زندگی خود را شاگردان خوبش و زنان زحمتکش روستای روئین میداند. او سالی یک بار با هزینه شخصی خود (غذا، کرایه و…)، شاگردانش را به سفر زیارتی مشهد میبرد. جالب اینکه او با وجود این هزینهها، هنوز خودش خانهای ندارد. او از دیدن پارچههای بافته شده توسط خودش و شاگردانش که در بازاری کنار حرم امام رضا به لباس تبدیل شده و به فروش میرسیدند، احساس غرور و رضایت عمیقی میکند و آن را با خوشحالی زائر خانه خدا مقایسه میکند.
خانم کاوه تمام ایران و تمام روستاهای آن را برای کار سفر کرده است. او علاقهای به زندگی در شهر ندارد و معتقد است که ثمره کارش باید در روستای خودش چیده شود. او بارها در مصاحبههای تلویزیونی اعلام کرده که هیچگاه از کار خسته نمیشود و خستگی را زمانی میداند که اشتباهی در کار باشد. او به کارش عشق دارد و به بافنده بودن و آموزش دادن افتخار میکند. پیام پایانی او به جوانان این است که راه راست را بروند و همیشه سرفراز باشند. او معتقد است بهترین روز زندگی زمانی است که انسان شب با رضایت از کاری که در طول روز انجام داده، سر بر بالین بگذارد و روزی را میسازد که بتواند برای همنوعانش مفید باشد.
برای دیدن فیلم این جلسه اینجا کلیک کنید.