نقطۀ شروع: میتوانی، باور داشته باش!
فرزندت در دامن خانواده رشد میکند، جای دیگر نرو
قطعاً همۀ ما دغدغۀ اصلیمان خانواده است و البته فرزندانمان. دغدغۀ خوراک، پوشاک، مسکن، آینده و هزاران دغدغۀ دیگر که برایش شب و روز نمیشناسیم. اما در میان این دغدغهها دو چیز از همه برایمان مهمتر است: علم و اخلاق.
علم و اخلاق: دو دغدغۀ اصلی والدین
برایمان مهم است که فرزند ما اخلاق، رفتار و آدابش مناسب باشد و اخلاقش هم در شأن خانواده و هم مومنانه باشد. همچنین، دوست داریم که فرزندمان بیسواد نباشد، بیدانش نباشد و دستش پر باشد در این عصر و زمانه.
با همین دغدغه است که به دنبال معلم و استاد و کلاس در به در میرویم تا جایی را پیدا کنیم فرزندمان را دانشمند و با اخلاق بار بیاورد. البته بین علم و اخلاق، اخلاق اولویت پیدا میکند و انبیاء که محور نهضتهای بزرگ عالم بودهاند بر هر دوی این مسائل مهم مامور بودهاند، ولی تزکیه و اخلاق اولویت بیشتری داشته است.
خانواده محور تزکیه و تعلیم
خانواده محور تزکیه و تعلیم است. این دغدغۀ مقدس و ناب که انبیاء برای انسانها داشتند و والدین برای فرزندان خود، که رشد علمی و اخلاقی است، امروزه مسیری نادرست یافته است و در این مسیر اصل و فرع جابجا شده است و چینشها غیر حکیمانه شده است.
خداوند وظیفه مهم رشد علمی و اخلاقی را بر دوش خانواده قرار داده است و پدر را موظف کرده در بسیاری از امور میدانداری کند و خانواده را رشد دهد، اما امروزه پدر و مادر به دنبال برونسپاری این وظیفه هستند و از آن میدانداری و محور شدن خود دور کشیدهاند و در بعضی موارد کنار کشیدهاند.
به عبارت دیگر، اگر پدر و مادر اصول اساسی تعلیم و تربیت را در خانه رعایت کنند و بسترهای رشد او را فراهم کنند، رشد منطقی و حکیمانهای از آن فرزند مشاهده خواهیم کرد؛ به این معنا که خانواده را بساز تا فرزندان ساخته شوند.
نوک پیکان باید اصل خانواده باشد نه صرفاً بچهها
بنابراین، نوک پیکان باید اصل خانواده باشد نه صرفاً بچهها. هدف و مقصد باید خانواده باشد، نه فقط فرزندان، که اگر چنین شود فرزندان نیز ارتقاء مییابند.
امروزه تمدن غرب نقش خانواده را کمرنگ میکند، نقش پدر را به عنوان ولی فرزندان نادیده میگیرد، نقش مادر را به عنوان دامن پرمهری که رشد معنوی و علمی فرزندانش به دست اوست، نادیده میگیرد. در حالی که در تعالیم اسلام عکس آن اراده شده است.
خانواده ظرفیت عظیم و در عین حال مغفول است
شاید با خود گمان کنید خانواده مگر چه چیزی بلد است که بتواند به بچهاش بیاموزد؟! این سوال دقیقاً همان چیزی است که باید با آن مقابله کرد؛ ندیدن ظرفیت عظیم خانواده در حالی که خداوند مهمترین دستور عالم را که عبارت است از دوری از آتش جهنم، به خانواده و پدر داده است: “قوا انفسکم و اهلیکم نارا”. یعنی این ظرفیت را در خانواده دیده است که میتواند انسانها را از آتش جهنم دور کند که این مسئولیت را بر دوشش نهاده است.
پس در این مرحله باور به توانمندی و ظرفیت عظیم خانواده باید در ما شکل گیرد.
قدم دوم: مسیر چیست؟
نقش خانواده در مسیر رشد فرزند. قدم اول توجه به این نکته شد که خانواده ظرفیت عظیمی دارد که از آن غفلت کردهایم و باید به آن ساختار بیرگ برگردیم. سوال این است: باشد، قبول. خانواده باید محور رشد قرار گیرد. چگونه؟ چه مسیری و چه طریقی را باید طی کند؟ روش و مسیر مشخص است: ایجاد بسترهای رشد فطری در خانه و خانواده.
خانواده باید بسترهای رشد را ایجاد کند؛ موانع را بزداید تا فطرت فرزندش شکوفا شود و راه صلاح را بیابد. اگر کسی ساعتها کلاس اخلاق برود اما در خانه و خانواده بساط و بستر رشد و تعالی آماده نباشد، چگونه میتواند این مسیر را به انتها برساند؟ اگر خانه محل آموزش و انجام آداب صحیح باشد، از خردسالی با این آداب خو میگیرد و بزرگ میشود. اگر افراد خانه اهل مطالعه و دقت باشند، کودک در این هوا تنفس میکند و به همان سمت میرود.
مهمترین بسترها، بسترهای واقعی است که خانواده خود را برای این بستر سازی باید مهیا کند.
در این قدم آموختیم که منظور از محور شدن خانواده در تزکیه و تعلیم حلقهداری و کلاس پای تخته نیست بلکه ایجاد بسترهای رشد فرزند است و نیز برای تعلیم باید خانواده نگاه تعلیمی به همه امور داشته باشد.
چشمانداز رشد فرزندان (سه گام اصلی)
گام اول: بازی
مهمترین چیزی که باید برای والدین نسبت به فرزند از بدو تولد تا هفت سالگی مهم باشد، بازی کردن فرزندشان است که در روایات بارها به آن اشاره شده است:
“الولد یلعب سبع سنین”
فرزند تا از تولد تا 7 سالگی باز میکند.
بازی با خاک، آب، بازی در دل طبیعت و دیدن، شنیدن و لمس کردن که همهی اینها مقدمهی ایجاد حکمت در وجود فرزند است. بنابراین، هدف از بازی سرگرم شدن به هر بهانهای نیست چراکه مرحلهای از رشد انسان است که بدون تعلیم مستقیم و بدون تخته و کاغذ و قلم او میآموزد، لذت میبرد و رشد میکند و مقدمات حکمت در وجودش شکل میگیرد؛ بنا براین، در این بازه سنی باید بازیهای حکمیانه را به او آموزش بدهیم، نه بازیهای فانتزی یا مجازی.
گام دوم: ادب، رشد عقل
بعد از هفت سالگی دوران ادبآموزی آغاز میشود و خانه باید بستری باشد برای مودب شدن. آداب اسلامی را یکی یکی بیاموزد و عمل کند، آداب خوردن، پوشیدن، مهمانی و میزبانی، حمام رفتن، هدیه دادن، برخورد با همنوعان و… آیا مدرسه و مسجد و… میتواند محور آموزش ادب باشد یا خانوادهای که شبانهروز با او در ارتباط است؟ به تعبیری نگاه مدرسه به ادب این میشود که فرد باید دفتری از آداب سیاهه کند حتی اگر زندگیاش آداب را رعایت نکند. ولی نگاه حکیمانه به ادبآموزی که در بستر خانواده است، یعنی هر چه هست را از صبح تا شب آموزش ببیند و عمل کند. در این بخش از دو کتاب گرانسنگ بهره بردهایم: “دراسه فی طب الرسول المصطفی” (آیت الله تبریزیان) و “مفاتیح الحیاه” (آیت الله جوادی آملی). در همین سن، پدر و مادر رشد عقلی فرزندش را نیز باید ارتقاء دهند.
گام سوم: موکب علمی
در سنین نوجوانی که فرد مسیری حکیمانه را طی کرده است و علمزده نشده است، وارد موکب علمی امام صادق علیه السلام میشود که علم تخصصی را خواهد آموخت.
در این مسیر تنها نیستم؟
شاید خانواده احساس کند در این مسیر چگونه راه به مقصد برساند و تنها چگونه در این راه پا بگذارد، اما به لطف الهی شما تنها نیستید. امروز در اکثر نقاط کشور خانوادههای مکتبی هستند که شما را راهنمایی و همراهی کنند. اما همهی اینها بستگی به خود شما و تصمیم بزرگ شما دارد که نگاه مدرسهای و برونسپاری را تغییر دهید و به درون خود و توانمندیهای الهی خود پی ببرید.
مکتب اسلامی نقش شتابدهنده و رشددهنده دارد. مکتب اسلامی مسیر را برای شما آسان کرده است؛ آموزشهای سبک زندگی اسلامی، آموزشهای تربیت فرزند بر اساس آموزههای اسلامی، تدوین کتاب و جزوه، آموزشهای مختلف که فرزندتان در مسیر نیاز دارد. و از همه مهمتر تشکیلات خانوادههای توانمند و دغدغهمند از سراسر کشور است.
برای تزکیه فرزندم
بطور خلاصه، برای تربیت فرزند چه مسیری را باید طی کنیم؟ از کلیدیترین کلیدواژههای تزکیه و تربیت عرصه واقعی، سفر، تغییر سبک زندگی است که مفصلاً در بخش تزکیه بیان کردهایم.
برای تعلیم فرزندم
چه چیزهایی باید به فرزندمان آموزش دهیم؟ مهمترین مساله در تعلیم دو نکته است: حکمت، علم نافع. فرزندتان را حکمتجو بدانید و او را حکمت بیاموزید تا دانش و اطلاعات. قرار نیست ذهن او پر شود از حفظیات، بلکه باید او را به سمت حکمت ببرید. و نیز علمی را آموزش دهید که نافع باشد؛ نافع یعنی دردی از خودش یا جامعهاش یا کشورش دوا کند، نه صرفاً حفظ محوری و سیاهه کردن. مهمترین علوم نافع در مکتب و در دو گام اول رشد؛ قرآن، طب اسلامی، روایتخوانی، ادبیات، ریاضیات و نجوم، تاریخ میباشد.