مقدمه
انقلاب اسلامی ایران، نقطۀ عطفی در تاریخ معاصر بود که احیای اندیشۀ حکومت دینی و پیادهسازی احکام اسلام در سطح جامعه را به دنبال داشت. در ادامۀ این مسیر، جریانهای فکری متعددی شکل گرفتهاند که هر یک به دنبال تبیین و عملیاتی کردن آرمانهای انقلاب در عرصههای مختلف هستند. یکی از این جریانها، «مکتب اسلامی» است که خود را نه یک مجموعۀ نظری صرف، بلکه یک «حرکت» و «جریان تحققی» میداند. مسئلۀ اصلی این مقاله، پاسخ به این پرسش است که مکتب اسلامی چه تعریفی از مأموریت خود ارائه میدهد و راهبرد کلیدی آن برای نیل به اهدافش چیست؟
شعار و محور اصلی حرکت این مکتب، «تحقق توحید در ساختارهای جامعه با اولویت تزکیه و تعلیم» است.
مبانی و شعار محوری مکتب اسلامی: تحقق توحید در ساختارها
مکتب اسلامی، درونمایۀ اصلی خود را «پیادهسازی حق» میداند؛ امری که هدف غایی اسلام و هر حرکت اسلامی است. اما از آنجا که مفهوم «حق» بسیار گسترده است، این مکتب برای حرکت منسجم، آن را در قالب شعار مشخصی تعریف کرده است: «تحقق توحید در ساختارها».
مفهوم «تحقق» از نگاه مکتب اسلامی
در نگاه مکتب اسلامی، «تحقق» به چند معنا است:
- پیادهسازی تا آخرین مرحله: به معنای اجرای کامل و عینی حق در جامعه، نه فقط در حد اندیشه و حرف.
- حلکنندگی مسائل: به این معنا که هر اقدام باید منجر به باز کردن گرهای از مشکلات جامعه بر مبنای حق شود.
- جاریسازی فقه در جامعه: از آنجا که فقه، دستورالعمل زندگی اسلامی است، تحقق حق به معنای عملیاتی کردن فقه در تمام شئون زندگی است.
- پرهیز از نظریهپردازی صرف: تأکید بر این نکته که اندیشهورزی زمانی ارزشمند است که به عینیت و عمل بیانجامد.
مفهوم «ساختار» و اهمیت آن
«ساختار» در اینجا به معنای مجموعۀ قوانین، دستورالعملها، چارچوبها و نهادهایی است که جهتدهندۀ زندگی اجتماعی هستند (مانند ساختار اقتصادی، آموزشی، سلامت و…). تمدن غرب با تسلط بر این ساختارها، سبک زندگی خاص خود را در جهان حاکم کرده است. مکتب اسلامی معتقد است برای تحقق توحید، باید این ساختارها را از انحصار غرب خارج کرد و بر اساس مبانی توحیدی بازتعریف نمود. نمونۀ موفق این کار در انقلاب اسلامی، «تحقق توحید در ساختار حکومت و سیاست» بود.
اولویتبندی راهبردی: تزکیه و تعلیم
مکتب اسلامی با توجه به وسعت اهداف، بر «اولویتبندی» تأکید دارد. اولویت این نهضت، «ساختار تزکیه و تعلیم» انتخاب شده است. این انتخاب مبتنی بر چند دلیل است:
* سنت پیامبران: خداوند ساختار و تشکیلات عظیم پیامبران را با رسالت اصلی «تزکیه و تعلیم» (همانند آیه «یُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ») به راه انداخت. بنابراین، این حوزه، محوریترین مسیر برای تأثیرگذاری است.
* تفاوت با آموزش و پرورش رایج: «تزکیه» به معنای عاقل و مودب کردن انسان در بستر خانواده و با ابزارهایی مانند سفر و هجرت است و «تعلیم» به معنای آموزش حق در قالب و روش درست است. این مفهوم بسیار فراتر از سیستم آموزشی فعلی است که توسط تمدن غرب قبضه شده است و به تولید علم غیرنافع و انسانهای سردرگم میپردازد.
مکتب اسلامی در میدان عمل یک شبکۀ خانوادهمحور است.
آنچه ما در عمل دنبال میکنیم ایجاد یک «شبکۀ خانوادهمحور» است. گسترش این شبکه به معنی گسترش خانوادههایی است که مبانی مکتب را پذیرفته و در سبک زندگی خود به کار میبندند. این شبکه، بستری برای نفوذ تدریجی اسلام و حق در جوامع و عملیاتی کردن شعار تحقق توحید در سطح خرد و کلان است. توقف یا گسترش این جریان، مستقیماً به استقبال و عمل خانوادهها وابسته است.
مکتب اسلامی به عنوان یک جریان زنده و تحولآفرین، مأموریت خود را در «پیادهسازی حق» و به طور خاص، «تحقق توحید» میداند. این مهم را نه در فضای انتزاعی، که در عرصۀ عملی و از طریق بازپسگیری «ساختارها» از دست تمدن غرب و اسلامی کردن آنها دنبال میکند.